يه عصر پاييزي سبز...سبز
امروز از صبح بيش از هر روز به مامان چسبيده بودي و دوست داشتي كه فقط باهات بازي كنم جديدا هم كه دوست داري بيشتر توي اتاقت بازي كنيم البته من از اين بابت خوشحالم چون اگه عادت كني ديگه كم كم بقيه خونه از ريخت و پاش اسباب بازيهات نفسي ميكشه ...ولي خب چون فعلا تنهايي بازي نميكني يه وقتهايي كه خودم كار دارم به مشكل برميخوريم...تا چند روز پيش موقع بازي توي اتاقت دائم نگران اين بودم كه مبادا بخوهي از تختت بيايي پايين و بيفتي..ولي جمعه كه با بابا كورش توي اتاقت بازي ميكردي بابا كورش اين مشكل را حل كرد و بهت بالا و پايين رفتن را ياد داده حالا به راحتي خودت ميري داخل تخت و مامان خيالش راحت شده....والبته تخت بيچاره هميشه نامرتب... &...